گروه بینالملل مشرق - رهبر القاعده، اَیمَن الظواهری، برای آخرین بار از ابوبکر البغدادی امیر «دولت اسلامی عراق و شام» خواست که نبرد را متوقف کند و به عراق برگردد.
ظواهری، حجتهایش را برای بغدادی بر شمرد و کم مانده بود او را «سرباز متمرد القاعده» خطاب کند. حالا ظواهری با «دلیل قاطع» بیعت خودش بر گردن بغدادی را به همه نشان داده است.
ایمن الظواهری
به نوشتهی رضوان مرتضی در روزنامه الاخبار لبنان، شیخ ایمن الظواهری تصمیم گرفت همه برگههایش را رو کند. «امیر جهاد جهانی» در فایل صوتیای که چند روز پیش منتشر نمود طوری صحبت میکرد که گویی میخواهد برای آخرین بار با سربازان دولت اسلامی عراق و شام [داعش] و امیرشان ابوبکر البغدادی اتمام حجت کند، هرچند از جبهة النصرة هم خواست که نبرد ضد «فرزندان دولت [اسلامی عراق و شام]» را خاتمه دهد.
به رغم عباراتی چون «شیخ مکرم» و «حفظه الله» و «وفّقه الله» که درباره بغدادی در این صحبتهای ظواهری به کار رفته بود، ولی ظواهری در سخنانش بی نهایت صریح بود و چیزی نمانده بود که [عبارت معروف عربی در اتمام حجتهای نهایی را به کار ببرد] و بگوید: «خدایا من به اینان ابلاغ کردم، خدایا شاهد باش که گفتم.»
ظواهری در سخنانش درباره دلیل حرف زدن مجدد پیرامون «فتنهی ایجاد شده بین مجاهدین در شام» هم سخن گفته و گفت که در اصل درخواست «شیخ هانی السباعی» را اجابت کرده که «این را از من خواسته و گفته بود که پاسخ من به درخواستش میتواند موجب خاموش شدن تنش فتنه بین مجاهدین گردد.»
در اینجا نظرات درباره موضع ظواهری، به دو بخش تقسیم میشود:
درحالیکه بعضی ها این سخنان او را «آخرین تلاش برای پایان دادن به فتنهی ایجاد شده بین مجاهدین» میشمرند، برخی دیگر معتقدند که ظواهری با فرستادن این پیام صوتی، «با توجه به پیشرویهای میدانی سربازان داعش در عراق و شام، به نوعی اعتراف به کم آوردن کرده است.»
ظواهری در ابتدای پیام صوتیاش که 24 دقیقه طول داشت، گفت: «سخنم را به سه بخش تقسیم میکنم: یک شهادت دادن، امر و درخواست، تذکر و نصیحت.»
شهادتی که ظواهری داد، تأکید بر این بود که «دولت اسلامی عراق، شاخهی تابع القاعده است.» در ادامه ظواهری شروع به ذکر دقیقترین جزئیات و دلایل کرد که نشان میدهد امرای «دولت اسلامی عراق» و پیروانش با سازمان اصلی القاعده به رهبری بن لادن بیعت کرده بودند.
ظواهری حتی تاریخهای نامههای متبادله بین رهبری القاعده با رهبران سابق این گروه در عراق یعنی ابوعمر البغدادی و ابوحمزة المهاجر و مضامینش را با نقل عینی مطالب، ذکر میکرد [تا بیعت آن گروه با خود را ثابت نماید].
ظواهری حتی از تاریخ و مضمون آخرین نامهای که از ابوبکر البغدادی هم دریافت کرده پرده برداشت، نامهای که در آن، بغدادی ظواهری را «امیر» خود خوانده بود.
چهره ابوبکر البغدادی بر روی مجلم تایم
این نامه که در تاریخ 29 جمادی الاولی 1434 نوشته شده با این عبارات بغدادی شروع میشود: به امیرمان شیخ فاضل. و در خاتمهاش هم آمده است: همین الان به من خبر رسید که جولانی [رهبر النصرة] پیامی صوتی منتشر کرده است و در آن به صورت مستقیم بیعتش با جنابتان را اعلام نموده است.
این کاری است که او از قبل در حال برنامهریزیاش بود تا بدین ترتیب خود و پیروانش را از تبعات خطاها و مصیبهایی که به بارآورده مصون کند. این عبد فقیر [بغدادی] و برادرانم در اینجا در شام معتقدیم که بر مشایخ ما در خراسان [منظور منطقه افغانستان و پاکستان است در اصطلاح جهادین تکفیری، خراسان نامیده میشود] واجب است که موضعی صریح و بدون ابهام اعلام نمایند تا این توطئه در نطفه خفه شود پیش از آنکه سیل خونها جاری گردد، و سبب فاجعه جدیدی برای امت گردیم.
ما معتقدیم که هرگونه تأیید کارهای این خائن، ولو تلویحا، موجب فتنهای عظیم خواهد شد. فتنهای که طرحی که برایش خونهای مسلمانان ریخته شده را به باد خواهد داد. و معتقدیم که تأخیر در بیان موضع صحیح موجب تثبیت واقعیت میدانی [یعنی جدایی نصرة از داعش] و ایجاد جدایی در صفوف مسلمین و فروریختن هیبت جماعت خواهد شد که آن وقت علاج درستی نخواهد داشت مگر با ریخته شدن خونهای بیشتر.»
ظواهری بعد از نقل این بخش از نامهی بغدادی، در ادامه به بحث پیرامون ماهیت حکمش در اختلاف بین جولانی و بغدادی پرداخته و گفت:
آیا این حکم، امری از طرف امیر خطاب به سربازانش است؟ یا حکمی است در یک منازعه بین دو طرف که آن را برای حل پیش یک قاضی بردهاند؟» و خود در جواب گفت: «این حکم، حکم صادره از یک امیر درباره مشکلی است که بین سربازانش ایجاد شده است نه حکم یک قاضی بیرونی در موضوعی خاص دو طرف دعوا.»
ظواهری در ادامه به تشریح تفاوتهای مابین دولت اسلامی عراق با دولت اسلامی عراق و شام پرداخته و در ابتدا متذکر شد که وجه تشابه هردوی آنها این مطلب است که خبر تشکیل آن پیش از اعلام علنی، به رهبران القاعده داده نشده بود و از آنان مشورت خواسته نشده بود،
اما اختلافشان در این است که «اولی [یعنی دولت اسلامی عراق] بر اساس فتنهی بین برادران برپا نشد بلکه بعد از مشورتهای گسترده بین شورای مجاهدین و قبائل اهل سنت [در عراق] تشکیل گردید.»
و در ادامه افزود «اعلام برپایی دولت اسلامی عراق و شام موجب فاجعهای سیاسی برای اهل شام شد. چرا که در وقتی که مردم شام برای تأیید جبهة النصرة اقدام به تظاهرات میکردند [!] که حتی واشنگتن مجبور شد آن را در فهرست سازمانهای تروریستیاش درج کند، با این اعلان [در مورد انحلال النصرة و ادغامش در دولت اسلامی عراق و تشکیل دولت اسلامی عراق و شام از طرف بغدادی] مورد شماتت قرار گرفتند، یعنی اعلانی که رهبران دولت [اسلامی عراق و شام] در سینی طلا تقدیم اسد کرد.
این اعلان، مابقی گروههای جهادی را هم تحریک کرد؛ چرا که این گروهها معتقد شدند که دولت [اسلامی عراق و شام] میخواهد خودش را به زور به آنها تحمیل و بر آنان مسلط کند آن هم بدون رضایت آنان و بدون مشورتشان.»
اما «امر و خواهش»ی که ظواهری در سخنش داشت، اولینش برای «ابی محمد الجولانی و همه سربازان جبهة النصرة» بود و «درخواست از همهی گروهها و دستهجات مجاهدین در شام جهاد، که فورا از هر نبردی که در آن هجوم به جان و محرمات [آبرو و اموال] برادران مجاهدشان و سایر مسلمین باشد، دست بردارند. و همه هم و غمشان را متمرکز کنند بر نبرد با دشمنان اسلام یعنی بعثیها و نُصیریها [علویان] و همپیمانان رافضی [شیعه]شان.»
ظواهری در ادامه، همه را دعوت کرد که یک دادگاه شرعی مستقل تشکیل دهند و داوری در اختلافات را به آن بسپارند.
ظواهری در خاتمهی صحبتش، به تعبیر خود به «تذکر و نصیحت» پرداخت.
اولین نصیحت خطاب به «سایر مجاهدین در گوشه گوشهی شام» بود که «دست بردن در خون مسلمانان که ریختنش حرام است، دیگر کافی است. کشتن فرماندهان جهاد و شیخش دیگر بس است.»
در ادامه یک نصیحت خاص هم داشت خطاب به «بغدادی و کسانی که با او هستند. [به آنان میگویم] :
به سمع و طاعت [شنیدن و فرمان بردن] از امیرتان بازگردید. به آنچه مشایختان امرایتان و پیشینیانتان در مسیر جهاد و هجرت در آن راه تلاش کردهاند برگردید.
همه همتان را متوجه عراق زخمی کنید که به چندین برابر تلاش فعلیتان محتاج است. با همه توان به سراغ عراق بروید ولو اینکه خودتان را مظلوم میدانید یا معتقدید حقی از شما ضایع شده است.
تا بدین ترتیب این کشتار خونین تمام شود. به این تذکر من برای حفظ خون مسلمین و وحدت صفوفشان و پیروزیشان بر دشمنشان گوش فرا دهید. حتی اگر این را ناگوار، و ظلمی در حق خودتان میدانید.»
ظواهری سپس خطاب به شخص ابوبکر البغدادی کرده و درحالی ادعا میکنند منتسب به اهل بیت هستند، گفت: «به جدت حسن [علیه السلام] اقتدا کن که از خلافت دست کشید و خون مسلمانان را حفظ کرد و بدین ترتیب بشارت جدش و جدت، آقایمان محمد دربارهی او محقق شد که گفته بود: این فرزند من آقاست، و ای بسا که خدا به وسیلهی او بین دو گروه عظیم از مسلمانان صلح ایجاد کند.»
ظواهری خطاب به بغدادی ادامه داد: «آیا این بشارت برایت کافی نیست؟ آیا این سیادت تو را راضی نمیکند؟ آیا خوشحال نمیشوی که تصمیمی بگیری که خدا (به اذن و توفیق خود) با آن منزلتت را در دنیا و آخرت بالا ببرد و با آن، جلوی دشمنان اسلام را در عراق (که به چندین برابر تلاش فعلیتان نیازمند است) بگیری و آتش فتنه بین مسلمین را خاموش کنی و دوباره پیوند و محبت و برادری را بینشان بازگردانی؟
به خدا توکل کن و این تصمیم را بگیر. آن وقت خواهی دید که همهی برادران مجاهدت و همهی یاران جهاد، دستیاران تو پشتیبان و یاورت خواهند بود. شیخ مکرم، به جدت اقتدا کن و بهترین خلف برای بهترین سلف باش. نیکیای از نیکوییهای بیت نبوت را دوباره زنده کن و در دنیا و آخرت پیروز شد.»
اما شیخ هانی السباعی (که ظواهری پیامش را مرتبط با درخواست او دانسته بود) گفتگویی پیرامون این پیام صوتی با روزنامهی الاخبار داشته است.
السباعی که در لندن زندگی میکند و مدیر مرکز بررسیهای تاریخی المقریزی است، درباره این پیام میگوید:
«الان حق به وضوح آشکار شد و کار یکسره شد. شیخ دکتر ایمن الظواهری روشن کرد که دولت [اسلامی عراق] شاخهی القاعده است و بیعت القاعده، از همان بدو تشکیل دولت بر گردن امرای آن است.
و طبعا عقلا باید به امر امیر عامشان ملتزم باشند. اما کسی که بعد از بیعت، عناد بورزد، آن وقت باید همهی مسئولیتش را هم بپذیرد. چون کسی که با امر صاحب بیعت مخالفت کند، آشوب طلبی است که در بند عصبیتهای جاهلی است.»
سباعی درباره سؤالش از ظواهری (که ظواهری میگوید این پیام را در پاسخ به آن سؤالات ارسال کرده) میگوید:
«آن سؤالها را حدود دو ماه پیش و از طریق رادیو از او پرسیدم.» و در ادامه میافزاید: «شیخ ظواهری در ابتدا خیلی اصرار داشت که اسرار را افشا نکند. او نمیخواست رابطهی سازمان با دولت اسلامی عراق را آشکار کند، اما ضرورت و مصلحت، این بود که جلوی فتنه گرفته شود.»
این شیخ مصری مقیم لبنان که از کودکی با ظواهری دوست بوده ولی در عین حال، هرگونه تماس یا روابط سازمانی با او یا دیگر رهبران القاعده را نفی میکند معتقد است:
«سخنان شیخ دکتر، ثابت کرد که شیخ بغدادی و سربازانش، از امر امیر خود سرپیچی نمودهاند. فلذا، برای حفظ جان مسلمانان و حفظ نام خوش مجاهدین، باید بازگردند و اطاعت و فرمانبری کنند.»
سباعی میگوید: «امیدوارم که شیخ بغدادی به دستور شیخ ظواهری ملتزم گردد چرا که صحبتهای شیخ ایمن، از سر دلسوزی و مهربانی است. دکتر به عنوان رهبر امت سخن میگوید. با دلایلی که دکتر آورده هیچ راهی نیست جز پذیرش و فرانبری، آن هم به صورت علنی.»
السباعی درباره اینکه اگر بغدادی به این حرفها گوش فرا ندهد چه؟ میگوید: «در آن صورت خسارت سنگینی خواهند دید و گفته خواهد شد یک سری فرد «یاغی» [طغیانگر ضد حق] هستند و این پایان معنوی دولت اسلامی عراق و شام خواهد بود چونکه حجت شرعی از آنان سلب میشود.»
ادامه دارد....
در قست بعد میخوانیم: پاسخ نهایی داعش به ظواهری: خودت را اصلاح کن! ما به عراق برنمیگردیم و با تو هم بیعت نکردهایم!
*آنچه در نقل قولها و مصطلحات این نوشتار آمده، به معنای تأیید مضمون آن نیست و تنها به جهت حفظ امانت و آشنایی دقیق مخاطب با طرز تفکر دشمن، به صورت عینی نقل شده است.
ظواهری، حجتهایش را برای بغدادی بر شمرد و کم مانده بود او را «سرباز متمرد القاعده» خطاب کند. حالا ظواهری با «دلیل قاطع» بیعت خودش بر گردن بغدادی را به همه نشان داده است.
ایمن الظواهری
به رغم عباراتی چون «شیخ مکرم» و «حفظه الله» و «وفّقه الله» که درباره بغدادی در این صحبتهای ظواهری به کار رفته بود، ولی ظواهری در سخنانش بی نهایت صریح بود و چیزی نمانده بود که [عبارت معروف عربی در اتمام حجتهای نهایی را به کار ببرد] و بگوید: «خدایا من به اینان ابلاغ کردم، خدایا شاهد باش که گفتم.»
ظواهری در سخنانش درباره دلیل حرف زدن مجدد پیرامون «فتنهی ایجاد شده بین مجاهدین در شام» هم سخن گفته و گفت که در اصل درخواست «شیخ هانی السباعی» را اجابت کرده که «این را از من خواسته و گفته بود که پاسخ من به درخواستش میتواند موجب خاموش شدن تنش فتنه بین مجاهدین گردد.»
در اینجا نظرات درباره موضع ظواهری، به دو بخش تقسیم میشود:
درحالیکه بعضی ها این سخنان او را «آخرین تلاش برای پایان دادن به فتنهی ایجاد شده بین مجاهدین» میشمرند، برخی دیگر معتقدند که ظواهری با فرستادن این پیام صوتی، «با توجه به پیشرویهای میدانی سربازان داعش در عراق و شام، به نوعی اعتراف به کم آوردن کرده است.»
ظواهری در ابتدای پیام صوتیاش که 24 دقیقه طول داشت، گفت: «سخنم را به سه بخش تقسیم میکنم: یک شهادت دادن، امر و درخواست، تذکر و نصیحت.»
شهادتی که ظواهری داد، تأکید بر این بود که «دولت اسلامی عراق، شاخهی تابع القاعده است.» در ادامه ظواهری شروع به ذکر دقیقترین جزئیات و دلایل کرد که نشان میدهد امرای «دولت اسلامی عراق» و پیروانش با سازمان اصلی القاعده به رهبری بن لادن بیعت کرده بودند.
ظواهری حتی تاریخهای نامههای متبادله بین رهبری القاعده با رهبران سابق این گروه در عراق یعنی ابوعمر البغدادی و ابوحمزة المهاجر و مضامینش را با نقل عینی مطالب، ذکر میکرد [تا بیعت آن گروه با خود را ثابت نماید].
ظواهری حتی از تاریخ و مضمون آخرین نامهای که از ابوبکر البغدادی هم دریافت کرده پرده برداشت، نامهای که در آن، بغدادی ظواهری را «امیر» خود خوانده بود.
چهره ابوبکر البغدادی بر روی مجلم تایم
این کاری است که او از قبل در حال برنامهریزیاش بود تا بدین ترتیب خود و پیروانش را از تبعات خطاها و مصیبهایی که به بارآورده مصون کند. این عبد فقیر [بغدادی] و برادرانم در اینجا در شام معتقدیم که بر مشایخ ما در خراسان [منظور منطقه افغانستان و پاکستان است در اصطلاح جهادین تکفیری، خراسان نامیده میشود] واجب است که موضعی صریح و بدون ابهام اعلام نمایند تا این توطئه در نطفه خفه شود پیش از آنکه سیل خونها جاری گردد، و سبب فاجعه جدیدی برای امت گردیم.
ما معتقدیم که هرگونه تأیید کارهای این خائن، ولو تلویحا، موجب فتنهای عظیم خواهد شد. فتنهای که طرحی که برایش خونهای مسلمانان ریخته شده را به باد خواهد داد. و معتقدیم که تأخیر در بیان موضع صحیح موجب تثبیت واقعیت میدانی [یعنی جدایی نصرة از داعش] و ایجاد جدایی در صفوف مسلمین و فروریختن هیبت جماعت خواهد شد که آن وقت علاج درستی نخواهد داشت مگر با ریخته شدن خونهای بیشتر.»
ظواهری بعد از نقل این بخش از نامهی بغدادی، در ادامه به بحث پیرامون ماهیت حکمش در اختلاف بین جولانی و بغدادی پرداخته و گفت:
آیا این حکم، امری از طرف امیر خطاب به سربازانش است؟ یا حکمی است در یک منازعه بین دو طرف که آن را برای حل پیش یک قاضی بردهاند؟» و خود در جواب گفت: «این حکم، حکم صادره از یک امیر درباره مشکلی است که بین سربازانش ایجاد شده است نه حکم یک قاضی بیرونی در موضوعی خاص دو طرف دعوا.»
اما اختلافشان در این است که «اولی [یعنی دولت اسلامی عراق] بر اساس فتنهی بین برادران برپا نشد بلکه بعد از مشورتهای گسترده بین شورای مجاهدین و قبائل اهل سنت [در عراق] تشکیل گردید.»
و در ادامه افزود «اعلام برپایی دولت اسلامی عراق و شام موجب فاجعهای سیاسی برای اهل شام شد. چرا که در وقتی که مردم شام برای تأیید جبهة النصرة اقدام به تظاهرات میکردند [!] که حتی واشنگتن مجبور شد آن را در فهرست سازمانهای تروریستیاش درج کند، با این اعلان [در مورد انحلال النصرة و ادغامش در دولت اسلامی عراق و تشکیل دولت اسلامی عراق و شام از طرف بغدادی] مورد شماتت قرار گرفتند، یعنی اعلانی که رهبران دولت [اسلامی عراق و شام] در سینی طلا تقدیم اسد کرد.
این اعلان، مابقی گروههای جهادی را هم تحریک کرد؛ چرا که این گروهها معتقد شدند که دولت [اسلامی عراق و شام] میخواهد خودش را به زور به آنها تحمیل و بر آنان مسلط کند آن هم بدون رضایت آنان و بدون مشورتشان.»
اما «امر و خواهش»ی که ظواهری در سخنش داشت، اولینش برای «ابی محمد الجولانی و همه سربازان جبهة النصرة» بود و «درخواست از همهی گروهها و دستهجات مجاهدین در شام جهاد، که فورا از هر نبردی که در آن هجوم به جان و محرمات [آبرو و اموال] برادران مجاهدشان و سایر مسلمین باشد، دست بردارند. و همه هم و غمشان را متمرکز کنند بر نبرد با دشمنان اسلام یعنی بعثیها و نُصیریها [علویان] و همپیمانان رافضی [شیعه]شان.»
ظواهری در ادامه، همه را دعوت کرد که یک دادگاه شرعی مستقل تشکیل دهند و داوری در اختلافات را به آن بسپارند.
ظواهری در خاتمهی صحبتش، به تعبیر خود به «تذکر و نصیحت» پرداخت.
اولین نصیحت خطاب به «سایر مجاهدین در گوشه گوشهی شام» بود که «دست بردن در خون مسلمانان که ریختنش حرام است، دیگر کافی است. کشتن فرماندهان جهاد و شیخش دیگر بس است.»
به سمع و طاعت [شنیدن و فرمان بردن] از امیرتان بازگردید. به آنچه مشایختان امرایتان و پیشینیانتان در مسیر جهاد و هجرت در آن راه تلاش کردهاند برگردید.
همه همتان را متوجه عراق زخمی کنید که به چندین برابر تلاش فعلیتان محتاج است. با همه توان به سراغ عراق بروید ولو اینکه خودتان را مظلوم میدانید یا معتقدید حقی از شما ضایع شده است.
ظواهری سپس خطاب به شخص ابوبکر البغدادی کرده و درحالی ادعا میکنند منتسب به اهل بیت هستند، گفت: «به جدت حسن [علیه السلام] اقتدا کن که از خلافت دست کشید و خون مسلمانان را حفظ کرد و بدین ترتیب بشارت جدش و جدت، آقایمان محمد دربارهی او محقق شد که گفته بود: این فرزند من آقاست، و ای بسا که خدا به وسیلهی او بین دو گروه عظیم از مسلمانان صلح ایجاد کند.»
ظواهری خطاب به بغدادی ادامه داد: «آیا این بشارت برایت کافی نیست؟ آیا این سیادت تو را راضی نمیکند؟ آیا خوشحال نمیشوی که تصمیمی بگیری که خدا (به اذن و توفیق خود) با آن منزلتت را در دنیا و آخرت بالا ببرد و با آن، جلوی دشمنان اسلام را در عراق (که به چندین برابر تلاش فعلیتان نیازمند است) بگیری و آتش فتنه بین مسلمین را خاموش کنی و دوباره پیوند و محبت و برادری را بینشان بازگردانی؟
به خدا توکل کن و این تصمیم را بگیر. آن وقت خواهی دید که همهی برادران مجاهدت و همهی یاران جهاد، دستیاران تو پشتیبان و یاورت خواهند بود. شیخ مکرم، به جدت اقتدا کن و بهترین خلف برای بهترین سلف باش. نیکیای از نیکوییهای بیت نبوت را دوباره زنده کن و در دنیا و آخرت پیروز شد.»
السباعی که در لندن زندگی میکند و مدیر مرکز بررسیهای تاریخی المقریزی است، درباره این پیام میگوید:
«الان حق به وضوح آشکار شد و کار یکسره شد. شیخ دکتر ایمن الظواهری روشن کرد که دولت [اسلامی عراق] شاخهی القاعده است و بیعت القاعده، از همان بدو تشکیل دولت بر گردن امرای آن است.
و طبعا عقلا باید به امر امیر عامشان ملتزم باشند. اما کسی که بعد از بیعت، عناد بورزد، آن وقت باید همهی مسئولیتش را هم بپذیرد. چون کسی که با امر صاحب بیعت مخالفت کند، آشوب طلبی است که در بند عصبیتهای جاهلی است.»
سباعی درباره سؤالش از ظواهری (که ظواهری میگوید این پیام را در پاسخ به آن سؤالات ارسال کرده) میگوید:
«آن سؤالها را حدود دو ماه پیش و از طریق رادیو از او پرسیدم.» و در ادامه میافزاید: «شیخ ظواهری در ابتدا خیلی اصرار داشت که اسرار را افشا نکند. او نمیخواست رابطهی سازمان با دولت اسلامی عراق را آشکار کند، اما ضرورت و مصلحت، این بود که جلوی فتنه گرفته شود.»
این شیخ مصری مقیم لبنان که از کودکی با ظواهری دوست بوده ولی در عین حال، هرگونه تماس یا روابط سازمانی با او یا دیگر رهبران القاعده را نفی میکند معتقد است:
«سخنان شیخ دکتر، ثابت کرد که شیخ بغدادی و سربازانش، از امر امیر خود سرپیچی نمودهاند. فلذا، برای حفظ جان مسلمانان و حفظ نام خوش مجاهدین، باید بازگردند و اطاعت و فرمانبری کنند.»
سباعی میگوید: «امیدوارم که شیخ بغدادی به دستور شیخ ظواهری ملتزم گردد چرا که صحبتهای شیخ ایمن، از سر دلسوزی و مهربانی است. دکتر به عنوان رهبر امت سخن میگوید. با دلایلی که دکتر آورده هیچ راهی نیست جز پذیرش و فرانبری، آن هم به صورت علنی.»
السباعی درباره اینکه اگر بغدادی به این حرفها گوش فرا ندهد چه؟ میگوید: «در آن صورت خسارت سنگینی خواهند دید و گفته خواهد شد یک سری فرد «یاغی» [طغیانگر ضد حق] هستند و این پایان معنوی دولت اسلامی عراق و شام خواهد بود چونکه حجت شرعی از آنان سلب میشود.»
ادامه دارد....
در قست بعد میخوانیم: پاسخ نهایی داعش به ظواهری: خودت را اصلاح کن! ما به عراق برنمیگردیم و با تو هم بیعت نکردهایم!
*آنچه در نقل قولها و مصطلحات این نوشتار آمده، به معنای تأیید مضمون آن نیست و تنها به جهت حفظ امانت و آشنایی دقیق مخاطب با طرز تفکر دشمن، به صورت عینی نقل شده است.